شنبه ۲۷ اردیبهشت ۰۴

ببخش...من اشتباهي بودم!!!... مهران مديري

دانلود پايان نامه، مقاله و پروژه

ببخش...من اشتباهي بودم!!!... مهران مديري

۱۴ بازديد

چه دفاعي از خودم بكنم جناب قاضي من بي دفاعم... من شريف تربيت شدم من شريف بزرگ شدم... نه كسي منو مي شناخت... نه كسي بنده رو مي ديد... نه ثروتمند بودم و نه هيچ چيز ديگر... همهٔ سهم بنده از زندگي كار كردن در زير زمين ادارهٔ بايگاني بود لاي پرونده ها... من ساده بودم من همه چيز رو باور مي كردم، من با هيچ كس مخالفت نمي كردم... سرم به كار خودم بود و شريف بودم... من نمي خواستم به بانك برم، من نمي تونستم طبابت كنم، من نمي تونستم سرهنگ باشم، من نمي خواستم شعر بگم، من مقاومت كردم تا حد توانم... اما من توانم كم بود... بنده ضعيف بودم، براي خودم ضعيف بودم و براي ديگران... و من به همه احترام مي گذاشتم... من به همه احترام مي گذاشتم، و من شروع كردم به بازي كردن... و من شروع كردم به سرگرم شدن... و بعضي وقت ها يادم رفت كه كجام... و همهٔ اين هايي كه مي گند مال من نيست، حق من نيست... و من اشتباهي ام... من از اولش هم اشتباهي بودم... بله من يادم رفت كه اين ها مال من نيست و من اشتباهي ام، تقصير من بود... تقصير ديگران هم بود... اما خدايا تو شاهدي كه من هيچ چيزي رو براي خودم برنداشتم.... من هيچ چيز رو توي جيبم نذاشتم... من از سهم كسي نزدم... من فقط اشتباهي بودم... خدايا تو شاهدي كه من چيزي رو خراب نكردم... خدايا تو شاهدي كه من كسي رو اذيت نكردم... من فقط اشتباهي بودم... چه دفاعي از خودم بكنم؟... من بي دفاعم... حالا من مانده ام و تقاص اين همه اشتباه ديگران و بازيگوشي خودم... جناب قاضي من از هيچ كس توقعي ندارم... خدايا تو منو ببخش...من اشتباهي بودم!!!


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد